جورهلغتنامه دهخداجوره . [ رَ / رِ ] (اِ) همرنگ و هم وزن . || مقابل کوب (؟). || جفت چیزی . (برهان ). بعقیده ٔ مؤلف آنندراج این کلمه هندی فارسی شده است : شهباز فلک جوره ٔ این کرک
ویرگویش بختیاری1. یاد، خاطره؛ 2. در اختیار داشتن ez virom raft>:فراموش کردم؛ dassom be virom nid دستم در اختیارم نیست> .