جوزاغندلغتنامه دهخداجوزاغند. [ ج َ / جُو غ َ ] (اِ مرکب ) شفتالوی خشک کرده را گویند که مغز گردکان در میان آن آگنده باشند. (برهان ) (آنندراج ). از جوز (گوز) + آغند (آگند) = انباشته
جوزاغندفرهنگ انتشارات معین(جُ غَ) (اِمر.) هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند.
کزاغندلغتنامه دهخداکزاغند. [ ک َ غ َ ](اِ مرکب ) قزاکند. کژآکند. کژآغند. کجاغند. جامه ای که در حشو آن ابریشم و پنبه نهند و آجیده کنند و در روز جنگ پوشند. || نهالی . توشک . (فرهنگ