وغبلغتنامه دهخداوغب . [ وَ ] (ع اِ) جوال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || رخت ردی و هیچکاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (ص ) گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
جغبلغتنامه دهخداجغب . [ ج َ غ ِ ] (ع ص ) از اتباع شَغِب است و جداگانه بکار نمیرود. رجل شغب جغب ؛ یعنی مفسد و انگیزنده ٔ شر. (اقرب الموارد).
غبلغتنامه دهخداغب . [ غ َب ب ] (ع مص ) روز در میان بر آب آمدن شتران : غبت الابل غباً و غبوباً. || میان روز آمدن بر قوم : غَب َّ فلان ٌ عن القوم . || و یقال فلان لا یغبنا عطأه
غبلغتنامه دهخداغب . [ غ ِب ب ] (ع اِ) سرانجام . پایان . پایان کار. پایان هر چیزی . (منتهی الارب ). || یک در میان . روز در میان . (از قطر المحیط). روزی آمدن و روزی نه . (دهار).
تابع زبَرجمعیsuperadditive functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی مانند f بهگونهای که بهازای هر y ، x در دامنۀ f(x+y) ≥ f(x) + f(y) ،f
تابع زیرجمعیsubadditive functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی مانند f بهگونهای که بهازای هر y ، x در دامنۀ f(x+y) ≤ f(x) + f(y) ،f
تابع جمعیadditive functionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی که عمل جمع را حفظ کند، یعنی همواره (y)f(x+y) = f(x)+f