وصلتلغتنامه دهخداوصلت . [ وَ ل َ ] (از ع ، اِ) پاره ٔ چیزی . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) خویشی و پیوند سببی . پیوند زناشویی . (فرهنگ فارسی معین ).- وصلت افتادن (فتادن ) ؛ زن و مر
صلتلغتنامه دهخداصلت . [ ص َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن نوفل بن حارث عبدالمطلب ، داماد امیرالمؤمنین علی علیه السلام است .
صلتلغتنامه دهخداصلت . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) پیشانی گشاده ، منه فی صفته صلی اﷲ علیه و سلم کان صلت الجبین ؛ ای واسعه او الاملس . (منتهی الارب ). پیشانی روشن . (مهذب الاسماء). || مید