صدای برونتصویرvoice over/ voice-over, VOواژههای مصوب فرهنگستانگفتار یا گفتوگویی که شنیده میشود، ولی منبع صدا در تصویر دیده نمیشود
ورخلغتنامه دهخداورخ . [ وَ ] (ع اِ) یک نوع درختی . (منتهی الارب ). درختی است شبیه مرخ در نبات .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ولی با رنگ تیره و با برگهای نازک مان
ورخلغتنامه دهخداورخ . [ وَ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن آب خمیر به نحوی که شل و نرم گردد. (ناظم الاطباء). نرم و فروهشته گردیدن خمیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). تنک
ورخلغتنامه دهخداورخ . [ وَ رِ ] (ع ص ) مکان ورخ ؛ جایی که گیاه در آن به هم پیچیده باشد. (از اقرب الموارد). جای درهم پیچیده ٔ گیاه . (ناظم الاطباء). رجوع به ورخة شود.
رخفرهنگ انتشارات معین(رَ) (اِ.) 1 - رخنه ، شکاف . 2 - خط هایی که از کشیدن سوهان بر روی فلزات ایجاد شود.
رخفرهنگ انتشارات معین(رُ) (اِ.) 1 - گونه ، چهره ، هر یک از دو طرف گونه . 2 - سوی ، طرف . 3 - عنان اسب ، افسار.