جرالغتنامه دهخداجرا. [ ج َ ] (اِ) نفقه . اخراجات . معاش گذران . (ناظم الاطباء). وظیفه .اجری . مواجب . مستمری . (یادداشت مؤلف ) : گفت شاهنشه جرا اش کم کنیدور بجنگد نامش از خط ب
جرالغتنامه دهخداجرا. [ ج َرْ را ] (ع اِ) به خاطر: فعلت ُ من جراک ؛یعنی کردم از بهر تو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و مصراع زیر: امن جری بنی اسد غضبتم ، به همی
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،