کروگردلغتنامه دهخداکروگرد. [ ک ِ رُوْ گ ِ ] (اِخ ) نام شهری بحدود جیحون ، گروگرد هم گفته اند. (لغت شاهنامه ص 218).
گروگردلغتنامه دهخداگروگرد. [ گ ِ گ ِ ] (اِخ ) نام شهری بود واقع درساحل جیحون : بتندی براه اندر آورد روی بسوی گروگرد شد جنگجوی . فردوسی .سپهبد چو لشکر برو گرد شداز آتش براه گروگرد
روردکنcoupé (fr.), cut-overواژههای مصوب فرهنگستاننوعی حرکت تهاجمی ساده که درست پیشاز ضربة حریف با رد کردن تیغة شمشیر از روی تیغة شمشیر او انجام میشود