وعاظلغتنامه دهخداوعاظ. [ وُع ْ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ واعظ. به معنی پنددهندگان . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). واعظان .
جعاظلغتنامه دهخداجعاظ. [ ج َ ] (ع ص ) مرد دفزک متکبر و بدخوی که وقت طعام خشم گیرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عاظبلغتنامه دهخداعاظب . [ ظِ ] (ع ص ) عَظِب . در جای خشک فرو آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به عظب شود.
عاظللغتنامه دهخداعاظل . [ ظِ ] (ع ص ) جراد عاظل ؛ ملخ دو سه بر هم نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اجعاظلغتنامه دهخدااجعاظ. [ اِ ] (ع مص ) گریختن . سخت دویدن : مَرَّ مجعظا؛ ای مسرعاً، یعدو عدواً شدیداً. || راندن . (منتهی الارب ).