وقیطلغتنامه دهخداوقیط. [ وَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی تاریخی است از ایام معروف عرب . رجوع به مجمع الامثال میدانی و اقرب الموارد شود.
وقیطلغتنامه دهخداوقیط. [ وَ ] (ع ص ) مرد گران جسم کسل مند از بیخوابی شب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هر گران اندام ازضرب یا از اندوه (منتهی الارب ) (آنندراج
قیطوللغتنامه دهخداقیطول . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، این ده فعلاً مخروبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قیطوللغتنامه دهخداقیطول . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از هفت چشمه و رودخانه ٔ کفرآور. محصول آن غلات ، پنبه ، توتو
قیطونلغتنامه دهخداقیطون . [ ق ] (اِخ ) شهری است در افریقیه و تا قفصه سه مرحله و تا نفطه یک مرحله فاصله دارد. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).