وقذلغتنامه دهخداوقذ. [ وَ ] (ع اِمص ) ضرب سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کتک سخت . (ناظم الاطباء). || (مص ) بر زمین زدن کسی را و افکندن . (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (منتهی
قذلغتنامه دهخداقذ. [ ق َ ذذ ] (ع مص ) پر بر تیر چسبانیدن . || کناره های پر بریدن و گرد و هموار ساختن آن را. || سنگ و کلوخ و مانند آن انداختن . || بر پس دو گوش زدن . (منتهی الا
قذلغتنامه دهخداقذ. [ ق ُذذ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اقذ، تیر باپرو تیر بی پر و هموار تراشیده ٔ بی خم . (منتهی الارب ).
قذورلغتنامه دهخداقذور. [ ق َ ] (ع ص ) زن کناره کش از مردان . || آنکه با مردم نیامیزد از بدی خوی خود. || مرد کناره گزین . || پاکیزه . دور از پلیدیها. || شتر ماده که در گوشه ای خس
بافندهگویش اصفهانی تکیه ای: ša:rbâf طاری: ---bâf طامه ای: bâfanda طرقی: bâfanda کشه ای: ---bâf نطنزی: --- bâf