وحنلغتنامه دهخداوحن . [ وَ ح َ ] (ع مص ) گل اندودن . (منتهی الارب ). گل اندود کردن . (ناظم الاطباء).
حنلغتنامه دهخداحن . [ ح َن ن ] (ع مص ) بازگردانیدن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || برگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بخشودن . || مهربانی کردن . |
حنلغتنامه دهخداحن . [ ح ِن ن ] (ع اِ) حیی است از جن ، از آن حی اند سگهای سیاه و ارذال جن و کمینهای آن و سگهای جن یا خلقی است میان جن و انس . (منتهی الارب ). حیی است از جن . (ا
حنجلغتنامه دهخداحنج . [ ح َ ] (ع مص ) کج کردن . (ناظم الاطباء). کژ کردن کسی را. (منتهی الارب ). کژ کردن چیزی را: حنجه ؛ اماله عن وجهه . (آنندراج ) (اقرب الموارد). سخت تافتن رسن