ونجلغتنامه دهخداونج . [ وَ ] (اِ) بنجشک . گنجشک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) (برهان ). عصفور. (برهان ). چغوک . چوچک (در تداول مردم قزوین ) : شکار باز خرچال و کلنگ است شکار باشه ونج
ونجلغتنامه دهخداونج . [ وَ ن َ ] (ص ) ناخوش و زشت و مبرم . (برهان ) (انجمن آرا).جهانگیری این بیت سنایی را شاهد آورده : سوی خانه دوست ناید چون قوی باشد محب وز ستانه ی ْ در نجنبد
ونجلغتنامه دهخداونج . [ وَ ن َ ] (ع اِ) نوعی از اوتار یا رودجامه و رباب و چغانه . (منتهی الارب ) (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (اقرب الموارد). و این معرب ونه ٔ فارسی است . (اقرب الم
کِنُوگویش گنابادی در گویش گنابادی این واژه را برای کلمه شاه دانه استفاده می کنند.نکته جالب دیگر اسم علمی این گیاه می باشد که کانابینوید است.