huddlesدیکشنری انگلیسی به فارسیهودل، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، درهم ریختگی، کنفرانس مخفیانه، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، ازدحام کردن
واعیلغتنامه دهخداواعی . (ع ص ) نگهدارنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگهبان . حافظ. (از ناظم الاطباء). || والی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قیم : واعی الیتیم
وجاعیلغتنامه دهخداوجاعی . [ وَ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ وَجِع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).رجوع به وجع شود. || ج ِ وَجِعَة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وجعات
اعیویلغتنامه دهخدااعیوی . [ اَ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب است به اعیی که پدر بطنی است از جرم . (منتهی الارب ).
واعیةلغتنامه دهخداواعیة. [ ی َ ](ع ص ) مؤنث واعی . حافظ و نگهبان . (غیاث اللغات ). || نگاه دارنده و شنوا و شنونده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شنوا. (ناظم الاطباء) : گرچه ناص