واسقلغتنامه دهخداواسق . [ س ِ ] (ع ص ) ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . ج ، وِساق ، مَواسِق ، مواسیق برخلاف قیاس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناقة واسق ؛ شترماده ٔ باردار. حامل . ج
جواسقلغتنامه دهخداجواسق . [ ج َ س ِ ] (معرب ، اِ) ج ِ جوسق ، معرب کوشک . (اقرب الموارد). کوشکها. قصرها. کاخها. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوسق و جواسیق شود.