واقدلغتنامه دهخداواقد. [ ق ِ ] (اِخ ) واقدبن عبداﷲبن عبدمناف بن عبدالعزیز الیربوعی التمیمی ، از صحابه و قدیم الاسلام است . مردی شجاع و همه جا ملتزم رکاب رسول (ص ) بودو در 11 هجر
واقدواژهنامه آزاداسم فاعل از وقد به معنی هیزم .وَقْد:وَقْد:مص ، آتش ، و در زبان متداول بمعناى هیزم و مانند آنست که با آن آتش روشن شود. واقد:روشن کننده ی آتش
اقدلغتنامه دهخدااقد. [ اَ ق ُدد ] (ع اِ) ج ِ قِدّ. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بمعنی ظرف چرمین و تازیانه و دوال از پوست ناپیراسته .(از منتهی الارب ). رجوع به قد شود. || ج
اقدةلغتنامه دهخدااقدة. [ اَ ق ِدْ دَ ] (ع اِ) ج ِ قَدّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قد شود. || ج ِ قِدَّة. (از اقرب الموارد). رجوع به قِدَّة شود.
واقد العبدیلغتنامه دهخداواقد العبدی . [ ق ِ دُل ْ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابویعفور تابعی است و برخی نام او را وقدال گفته اند. (از یادداشت مؤلف ).