واخواهیلغتنامه دهخداواخواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل واخواست . (واژه های نو فرهنگستان ). اعتراض . (فرهنگ رازی ). رجوع به واخواست و واخواستن شود.
واخواهیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاعتراض نسبت به حکمی که در مورد فرد غایب در دادرسی صادر شده؛ اعتراض نسبت به حکم غیابی.
هواخواهیلغتنامه دهخداهواخواهی . [ هََ خوا / خا ] (حامص مرکب ) طرفداری . دوستی . علاقه . مساعدت . معاضدت . (یادداشت بخط مؤلف ) : آن میل ها و هواخواهی ها که دیده آمده بود بنشست . (تا