وادنگلغتنامه دهخداوادنگ . [ دَ ](اِ) نکول . انکار پس از اقرار. دبه . در تداول عوام دبه و واقول . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دبه شود.
جادنگولغتنامه دهخداجادنگو. [ دَ ] (اِ) کسی را گویند که هرچه پارسیان زردشتی نذر و نیاز آتش خانه و هیربُدان و موبدان و دستوران کرده باشند، گرفته بمصرفش رساند. (آنندراج ) (برهان قاطع
ادنلغتنامه دهخداادن . [ اَ دَن ن ] (ع ص ) کوزپشت (مرد). مرد خمیده . (مؤید الفضلاء). مرد خمیده پشت . (آنندراج ). آنک پشت وی به دو درآمده بود. (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء
ادنلغتنامه دهخداادن . [ اِ دِ ] (اِخ ) (ایتونای رومیان است ) شطی است در انگلستان که بخلیج سُلوَی و بحر ایرلند ریزد و از کارلیل تا مصب وی قابل کشتی رانی است . طول مسیر آن تقریبا
کادنجکلغتنامه دهخداکادنجک . [ دَ ج َ ] (اِ) خیار بادرنگ که هنوز سبز بود. (اوبهی ). مصحف کاونجک . رجوع به همین لغ-ت ش-ود.