وادادنلغتنامه دهخداوادادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بازدادن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پس دادن . دوباره دادن . (ناظم الاطباء). رد کردن : آنچه خوردی واده ای مرگ سیاه از نبات و ورد و از
وادادنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [عامیانه، مجاز] تسلیم شدن.۲. [عامیانه، مجاز] ول شدن؛ شل شدن: وادادن گچ.۳. (مصدر متعدی) [قدیمی] دادن.۴. (مصدر متعدی) [قدیمی] پس دادن.۵. (مصدر متعدی) [قدیمی]
ادادنیراریلغتنامه دهخداادادنیراری . [ اَ ] (اِخ ) نام چندتن از پادشاهان آسور که در زمان یکی از آنان عهدی بین آسور و بابل منعقد شد و وقایعنگاران دربار آسور بمناسبت موقع، یا بنا به مأم