وانهادنلغتنامه دهخداوانهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن : بس است این طاق ابرو ناگشادن بطاقی با نطاقی وانهادن . نظامی .|| مقرر کردن . نصب نمودن . نشاندن . || پاها را به زیر
انهادلغتنامه دهخداانهاد. [ اِ ] (ع مص ) بزرگ شمردن یا بزرگ کردن هدیه را. || پر کردن آوند و حوض و جز آن را یا نزدیک پری رسانیدن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پر
انهدانلغتنامه دهخداانهدان . [ اِ هَِ ] (ع مص ) سست گردیدن از قصد خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سست گردیدن از عزم . (از اقرب الموارد).