والادگرلغتنامه دهخداوالادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) والادگر = والاذگر، از: والاد + گر (پسوند شغل و مبالغه ). (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). بنا. (برهان قاطع) (آنندراج )(ناظم الاطباء
جالادرلغتنامه دهخداجالادر. [ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای قاینات . این قریه قدیم النسق و زراعت آن از آب قنات مشروب میشود.و چهار خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 73).
الادر بالالغتنامه دهخداالادر بالا. [ اَ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دره . گرمسیر. و 40 تن سکنه دارد. آب آن ا
الادر پائینلغتنامه دهخداالادر پائین . [ اَ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. گرمسیر است و ده تن سکنه دارد. (از فرهن