واوفرهنگ انتشارات معین(حر.) سی امین حرف از حروف الفبای فارسی . ؛ یک ~ جا نینداختن چیزی را حذف نکردن .
واوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنام حرف «و». واو مجهول: (ادبی) مصوّتی میان او (u واو معدوله: (ادبی) واوی که نوشته میشود ولی خوانده نمیشود: خواب، خواهر. واو معروف: ِ(ادبی) واوی که نوشته و خو
ججالغتنامه دهخداججا. [ ج َ ] (اِ) نام پرنده ای است سیاه که پر آن را به تیر نصب کنند و به عربی عقاب خوانند. (برهان ، لغات متفرقه ). عقاب و نسر. (ناظم الاطباء).
جاجولغتنامه دهخداجاجو. (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه بمعنی رختخواب است : جاجوی بچه ها را درست کردن . جاجوی حسابی نداشتن .
جاجولغتنامه دهخداجاجو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، واقع در 29هزارگزی شمال باختری و 8هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به لالی ، دارای 5