واگویش بختیاری1. با، همراه vâ to>:با تو، همراه تو> ؛ 2. باز dar-e vâ kon>:در را باز کن> ؛ 3. گشاد،فراخ sinula dar vâ>:کوزهدرگشاد> .
ججالغتنامه دهخداججا. [ ج َ ] (اِ) نام پرنده ای است سیاه که پر آن را به تیر نصب کنند و به عربی عقاب خوانند. (برهان ، لغات متفرقه ). عقاب و نسر. (ناظم الاطباء).
جاجولغتنامه دهخداجاجو. (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه بمعنی رختخواب است : جاجوی بچه ها را درست کردن . جاجوی حسابی نداشتن .
جاجولغتنامه دهخداجاجو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، واقع در 29هزارگزی شمال باختری و 8هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به لالی ، دارای 5
جاچلغتنامه دهخداجاچ . (اِ) توده ٔ غله ٔ پاک شده از کاه . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ نظام ). چنانکه توده ٔ غله ٔ با کاه را خرمن گویند و بتازی صُبرة خوانند،و مبدّل جاش است . (فرهنگ نظ