ولافلغتنامه دهخداولاف . [ وِ ] (ع مص ) ولف . پی درپی درخشیدن برق . || نوعی از دویدن که پایها با هم افتد. || با کسی الفت گرفتن . || با هم آمدن قوم برابر. || نزدیک شدن . (منتهی ال
کلاففرهنگ انتشارات معین(کَ) (اِ.) کلافه ، کلابه ، نخ یا ابریشم که دور چرخه پیچیده باشند. ؛ ~ سر در گم کنایه از: رشته ای که نتوان آن را به آسانی گشود.