ولیدلغتنامه دهخداولید. [ وَ ] (اِخ ) ابن یزیدبن عبدالملک (86-96 هَ . ق .). از خلفای اموی . به روزگار خلافت وی مغرب الاقصی (مراکش ) و اندلس و ماوراءالنهر و قسمتی از هندوستان فتح
ولیدلغتنامه دهخداولید. [ وَ ] (اِخ ) پدر خالد، سردار معروف اسلامی . رجوع به خالد شود : کجا شدند صنادید و سرکشان قریش زمنکران که مر ایشان بدند بس منکرولید و حارث و بوجهل و عتبه و
ولیدلغتنامه دهخداولید. [ وَ ] (اِخ ) دهمین از شرفای حسنی مراکش (1040 - 1045 هَ .ق ). رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
ولیدلغتنامه دهخداولید. [ وَ] (ع ص ، اِ) زاده . (منتهی الارب ). مولود هنگامی که تولد میشود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || کودک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء)
جلیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. جلد، چالاک، چست، زرنگ ۲. چابکسوار ۳. زورمند، قوی، نیرومند ۴. بشک، ژاله، شبنم