وثملغتنامه دهخداوثم . [ وَ ] (ع مص ) شکستن چیزی را و کوفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به سُم درخستن اسب زمین را. || خون آلود کردن سنگریزه پای را. (منتهی الا
وثملغتنامه دهخداوثم . [ وَ ث َ ] (ع مص ) کم علف گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) کمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمی و قلت و تنگی . (ناظم الاطباء)
ثملغتنامه دهخداثم . [ ث ُم م ] (ع اِ) قماش مشکهای آب و آوندها، مالهم ثم ّ و لا رم ّ. مایملک ثّما و لا رَمّا، هیچ ندارند. هیچ ندارد.
ثملغتنامه دهخداثم . [ ث َم ْ م َ ] (ع ق ) آنجا. ثَمَّة : هست احول را در این ویرانه دیرگونه گونه نقل نو که ثم ّ خیر.مولوی .
ثملغتنامه دهخداثم . [ ث َم م ] (ع مص ) گرد کردن . فراهم آوردن . || پاسپر کردن . || نیکو کردن . || چیزی به اصلاح آوردن . || رُفتن خانه و جای . || مرمت کردن : کنا أهل ثَمة و رم
ثملغتنامه دهخداثم . [ ث ُم ْ م َ ] (ع حرف ربط) حرف عطف است برای مهلت . پس . سپس . باز. پس از آن . || هم . وَ هم . || ثم ماذا؛ سپس چه ؟ نتیجه چیست ؟