وثاقفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقامتگاه، خانه، ماوا، مسکن، منزل ۲. اردوگاه، خرگاه، خیمه ۳. بند، ریسمان، زنجیر
وثاقلغتنامه دهخداوثاق . [ وَ ] (ع اِ) هرچیز که بدان چیزی را بندند مانند ریسمان و بند و قید و زنجیر. (ناظم الاطباء) : فشدّوا الوَثاق فاما مناً بعد وَ اما فداءً. (قرآن 44/47).
وثاقلغتنامه دهخداوثاق . [ وِ ] (ع ، اِ) بند. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). بند و قید. (منتهی الارب ) (آنندراج از منتخب و لطائف و مدار). || گرفتاری . || معسکر و لشکرگاه . || (مص
وثاقلغتنامه دهخداوثاق . [ وُ ] (اِ) خانه . (کشف ) (لطایف ) (غیاث اللغات ). حجره و سرا. این کلمه که در نظم و نثر فارسی آمده و اغلب آن را عربی گمان کنند و به کسر واو خوانند، کلمه
وثاقةلغتنامه دهخداوثاقة. [ وَ ق َ ] (ع مص ) استوار شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر). استوار گردیدن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ||
ثاقبلغتنامه دهخداثاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) (شیخ مصطفی ) از مشایخ طریقه ٔ مولویه و یکی از شعراست . او در کوتاهیه میزیست و اصل وی از ازمیر است و از برآوردگان مصطفی پاشا کوپریلی زاده ا
سیاهک شاخیlong smutواژههای مصوب فرهنگستانسیاهک ناشی از اسپوریسوریوم اهـرنـبرگـی (Sporisorium ehrenbergii) در سورگوم (sorgum) که در آن بعضی از دانهها بهصورت هاگینهای بلند و شاخیشکل درمیآیند