کیثوفیلالغتنامه دهخداکیثوفیلا.[ ث ُ ] (معرب ، اِ) لغتی است یونانی و معنی آن به فارسی ازسنگ ساخته باشد، و آن صمغی است به غایت صلب و از درخت نوعی بلوط به هم می رسد، و به عربی صمغالبلو
تعویثلغتنامه دهخداتعویث . [ ت َع ْ ] (ع مص ) بازداشتن و بر تأخیر و درنگ داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). || برگردانیدن
تغویثلغتنامه دهخداتغویث . [ ت َغ ْ ] (ع مص ) فریاد خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). واغوثاه گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکویثلغتنامه دهخداتکویث . [ ت َ ] (ع مص ) با چهار پنج برگ شدن کشت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شبیه سر خرگوش برآوردن غائط، یقال : کوث فلان بغائط؛ ا
تلویثلغتنامه دهخداتلویث . [ ت َل ْ ] (ع مص ) بند کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || آلوده کردن . (زوزنی ). آلودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم