وزنگسترspreader 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای عموماً فولادی و قابل تنظیم که به جرثقیل متصل میشود و از آن برای بلند کردن بارگُنجها و بارهای نامتوازن و طویل استفاده میکنند
وزن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ] وزن کردن، توزین کردن، ترازوکردن سنگینی کردن، سنگین بودن، بارداشتن
وزنگیر سکانrudder breachingواژههای مصوب فرهنگستانطناب یا زنجیری تقریباً قائم، برای کاستن بخشی از وزن سکان از روی پایههای آن
سوزنگرمکنswitch heaterواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که با استفاده از بخار آب یا جریان برق یا روغن داغ و مانند اینها از یخزدگی سوزن جلوگیری میکند و یخ را از بین میبرد