وشخةلغتنامه دهخداوشخة. [ وَ ش َ خ َ ] (ع اِ) هرچه از برگ خرما بافند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
شخوتةلغتنامه دهخداشخوتة. [ ش ُ ت َ ] (ع مص ) باریک اندام گردیدن . (منتهی الارب ). باریک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). باریک اندام گردیدن نه از لاغری و نحیفی . (از اقرب الموارد).
اگر به جای آن همه تخمة بوداده مقداری آش خورده بودی، الآن حالت بهتر شده بود.گویش اصفهانی تکیه ای: aga avaz-e neqza toxma-ye buduwa, iza âš-ed bexardabo, hâled vehdar bo. طاری: age be yâ-ye in hama töma-ye biyowhâtâya, ye poyi âš-ed bexârdabo, had hâ