وجدانیاتلغتنامه دهخداوجدانیات . [ وِ نی یا ] (ع اِ) ج ِ وجدانیة. اموری که به وسیله ٔ حواس خمسه ٔ باطنه ادراک میشوند. (از تعریفات ). وجدانیات اموری است که ما آنها را یا به وسیله ٔ نف
سودانیاتلغتنامه دهخداسودانیات . (ع اِ) مرغی باشد سبزرنگ و منقار درازی دارد و درختان را بمنقار سوراخ کند و آن را بشیرازی دارنمک خوانند. (برهان ) (آنندراج ). مرغی است که به فارسی دارب
دایاتلغتنامه دهخدادایات . (معرب ، اِ) ج ِ دایه فارسی : و دفع المولود الی الخواطن والدایات . (دزی ج 1 ص 420). رجوع به دایه شود.- ذات دایات ؛ که او را دایه ها باشد و آن تعبیر از ز