وجاهتفرهنگ انتشارات معین(وَ یا وِ هَ) [ ع . وجاهة ] (مص ل .) 1 - عزّت ، حرمت . 2 - خوب رویی ، زیبایی .
وجاهتفرهنگ مترادف و متضاد۱. جمال، حسن، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، مقبولی ۲. پذیرشعام، مقبولیت، ≠ زشتی
وجاهتلغتنامه دهخداوجاهت . [ وَ هََ ] (از ع ، اِمص ) خوبرویی و زیبایی .خوشگلی . (ناظم الاطباء). خوبرویی . (آنندراج ). حسن و جمال . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || روشناسی . || ع
وجاهتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. وجیه شدن؛ صاحب جاه و مقام شدن.۲. عزت و حرمت.۳. خوبرویی؛ زیبایی.
اهتجاجلغتنامه دهخدااهتجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی و تمادی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اهتجاللغتنامه دهخدااهتجال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).