گردسوزلغتنامه دهخداگردسوز. [ گ ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) قسمی لامپا که فتیله ٔ آن گرد است و بر گرد لوله برآمده . چراغ گردسوز که فتیله ٔ آن بر گرداستوانه ای پیچیده است و شعله ٔ مستد
گردسوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی لامپا که فتیلۀ آن دور لولۀ استوانهایشکل قرار دارد و شعلۀ آن گرد است.
ردسلغتنامه دهخداردس . [ رَ ] (ع مص ) سنگ انداختن بر کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ردس قوم ؛ سنگ انداختن بر ایشان . (از اقرب الموارد). سنگ انداختن در چیزی . (تاج المصا
ردسلغتنامه دهخداردس . [ رُ دِ ] (اِخ ) رودس . یکی از جزایر بحرالجزایر در جنوب غربی شبه جزیره ٔ آناطولی است که شهری قدیمی نیز بدین نام در آن موجود است . شهر ردس بواسطه ٔ زیبایی