گردآمدهلغتنامه دهخداگردآمده . [ گ ِ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) جمعشده . فراهم شده : چو پردخته شد زآن دگر ساز کرددر گنج گردآمده باز کرد. فردوسی .رجوع به گرد آمدن شود.
گردآفریدفرهنگ نامها(تلفظ: gord āfarid) گُرد آفریده ؛ (در اعلام) نام دختر گژدهم که با سهراب در کنار دژ سپید جنگید .