گندمانلغتنامه دهخداگندمان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت آربابا از بخش بانه ٔ شهرستان سقّز که در 15000 گزی جنوب باختری بانه و 3000 گزی آزمرده واقع شده است . هوای آن سرد
گندمانلغتنامه دهخداگندمان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقّز که در 31000 گزی باختر سقز و 3000 گزی باختر کوندلان واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه ا
گندمانلغتنامه دهخداگندمان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 18000 گزی جنوب باختری سنندج و 5000 گزی باختر شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه واقع
گندمانلغتنامه دهخداگندمان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد که در 18 هزارگزی جنوب باختری بروجن ، متصل به راه تنگ بیدکان واقع شده است . هوای آن
گندمانلغتنامه دهخداگندمان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش بروجن شهرکرد که در باختر شهرکردواقع شده و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : از شمال به دهستان آیدغمش و دهستا
کندمانلغتنامه دهخداکندمان . [ ک َ دُ ] (اِخ ) گندمان . رجوع به چارمحال و گندمان در همین لغت نامه شود.
کندمانلغتنامه دهخداکندمان . [ ک ُ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورگ سردشت است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 251 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ندمانلغتنامه دهخداندمان . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) پشیمان . (منتهی الارب ) (از منتخب اللغات ) (از المنجد) (دهار). || همنشین بزرگان . (منتهی الارب ). ندیم . رجوع به ندیم شود. || حریف شر