گامیدنلغتنامه دهخداگامیدن . [ دَ ] (مص ) قدم زدن و رفتن . || سفر کردن . (آنندراج ) : کدام است مردی پژوهنده رازکه پیماید این ژرف راه درازنراند بره آنچ بی ره شوداز ایرانیان یکسر آگه
چامیدنلغتنامه دهخداچامیدن . [ دَ ] (مص ) شاشیدن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بول کردن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمیز انداختن . (ناظم الاطباء). ادرار کردن . و
کامیدنلغتنامه دهخداکامیدن . [ دَ ] (مص ) خواستن و آرزو کردن . (ناظم الاطباء). خواهش نمودن . (آنندراج ). || رغبت داشتن . (ناظم الاطباء) : چو شاهی به کامی بکاهد روان خرد گردد اندر م