گال ویلغتنامه دهخداگال وی . [ ل ِ وِ ] (اِخ ) عالم سامی شناس فرانسوی که در 1869 م . لباس اعراب بدوی پوشیده داخل عربستان شد و هفتاد سند راجع به زبان سامی به دست آورد. رجوع به ایران
الجیلغتنامه دهخداالجی . [ اُ ] (ترکی ، اِ) مبدل الجه . (فرهنگ نظام ). جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. الجه . رجوع به الجه شود : آن سرو سهی چون قدح می بگرفت از آتش می برگ
الچیلغتنامه دهخداالچی . [ اَ ] (ترکی ، اِ) رجوع به الجه و الجی و غیاث اللغات شود. || (ص ) گیرنده و ستاننده . (غیاث اللغات ).
الچیلغتنامه دهخداالچی . [ اِ ] (ترکی ، اِ) ایلچی . (فرهنگ ناظم الاطباء). بمعنی فرستاده و رسول . ایلچی و اِلشی و اَلاچی نیز گویند جمع آن اِلچیَّة است . (دزی ج 1 ص 33). در آذربایج