گاورشیرلغتنامه دهخداگاورشیر. [ وَ ] (اِ مرکب ) صمغی است که آن را گاوشیر هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ).
چارشیرینیلغتنامه دهخداچارشیرینی . (اِ مرکب ) چهارنوع شیرینی . مخلوطی از چار قسم شیرینی : گزانگبین ، شکرسرخ ، قند و نبات . رجوع به چهارشیرینی شود.
ججالغتنامه دهخداججا. [ ج َ ] (اِ) نام پرنده ای است سیاه که پر آن را به تیر نصب کنند و به عربی عقاب خوانند. (برهان ، لغات متفرقه ). عقاب و نسر. (ناظم الاطباء).
جاجولغتنامه دهخداجاجو. (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه بمعنی رختخواب است : جاجوی بچه ها را درست کردن . جاجوی حسابی نداشتن .
جاجولغتنامه دهخداجاجو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز، واقع در 29هزارگزی شمال باختری و 8هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به لالی ، دارای 5