گاوگل بانیلغتنامه دهخداگاوگل بانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) محافظت و نگهبانی گاو کردن . چوپانی گله ٔ گاو کردن .
یخچال بانیلغتنامه دهخدایخچال بانی . [ ی َ ] (حامص مرکب ) یخچال وانی . عمل و شغل یخچال بان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخچال بان شود.
خودبهنجارسازself-normalizerواژههای مصوب فرهنگستانزیرگروه H از یک گروه G که با بهنجارساز خود برابر است متـ . خودنرمالساز
خودمرکزیسازself-centralizerواژههای مصوب فرهنگستانزیرگروه H از یک گروه G که با مرکزیساز خود برابر است
بهنجارسازnormalizerواژههای مصوب فرهنگستانبرای زیرمجموعهای مفروض مانند H از یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی مانند g از گروه که g-1Hg=H متـ . نرمالساز