گلابهلغتنامه دهخداگلابه . [ گ ِ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) گل و لای . (غیاث ) (آنندراج ). گِلاب . || گِل به آب سرشته که بدان دیوار اندایند. (غیاث ) (آنندراج ) : چو دیوار شهر اندرآید
گلابهلغتنامه دهخداگلابه . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوقایی بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در 38هزارگزی جنوب قوچان و 12هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی مشهد به قوچان
لابهفرهنگ مترادف و متضاد۱. التماس، تضرع، زاری، ضرع، ندبه ۲. تزویر، فریب، مکر، نیرنگ ۳. تملق، چاپلویی، چربزبانی
جلابهلغتنامه دهخداجلابه . [ ج َل ْ لا ب َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث جلاب . (ازاقرب الموارد). رجوع به جلاب شود. || زن بسیارفریاد بیهده گوی بدخوی . (منتهی الارب ). رجوع به جلبانه شود.
لابهلغتنامه دهخدالابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) سخنی نیازمندانه . اظهار اخلاص با نیاز تمام . نیاز. فروتنی . تضرع . عجز. چاد. زاری . خواهش . (برهان ) (صحاح الفرس ). التماس : تو او را
کلابهلغتنامه دهخداکلابه . [ ک َ ب َ / ب ِ ] (اِ) کلافه ، و آن ریسمانی باشد خام که از دوک به چرخه پیچند. (برهان ) (ناظم الاطباء). کلاوه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : آن را که با مکو