گمیزندگیلغتنامه دهخداگمیزندگی . [ گ ُ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل گمیزنده . عمل شاش و گمیز کننده . گمیزنده بودن .
میزندگیلغتنامه دهخدامیزندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) کیفیت و حالت میزنده . میزش . اسم مصدر از میختن و میزیدن به معنی بول کردن .(از یادداشت مؤلف ). رجوع به میزیدن و میختن شود.