گیجگاهلغتنامه دهخداگیجگاه . (اِ مرکب ) شقیقه . گودی دو پهلوی پیشانی که به گوش متصل است . و وجه تسمیه آن است که ضربت به شقیقه آدم را گیج میکند. (فرهنگ نظام ). صدغ . لهجه ٔ قزوینی :
دعوی گاهلغتنامه دهخدادعوی گاه . [ دَع ْ ] (اِ مرکب ) مجلس دعوی . جایی که دعوی را در آنجا مطرح کنند. به اصطلاح امروز، محکمه . دادگاه . مجلس داوری : ز دعوی گاه خسرو با دلی خوش روان شد