گشادنامهلغتنامه دهخداگشادنامه . [ گ ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فرمان پادشاهان را گویند و آنرابعربی منشور خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). فرمان و حکم و منشور پادشاهان در ر
گشادنامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نامۀ سرگشاده.۲. حکم؛ فرمان.۳. منشور پادشاهان.۴. عنوان کتاب یا نامه.۵. دیباچۀ کتاب.
شاهنامهلغتنامه دهخداشاهنامه . [ م َ / م ِ ] (اِمرکب ) نامه ٔ ممتاز در نوع خود. || نامه ٔ شاه . || کتاب تاریخ و سرگذشت پادشاهان ایران . در پهلوی آن را خدای نامه گفتندی . کتابی که در
شاهنامه خوانلغتنامه دهخداشاهنامه خوان . [ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) خواننده ٔ شاهنامه . آنکه کتاب شاهنامه خواند. || که شاهنامه به آواز بلند و لحن گیرا و خاص خواند و این در دربار س
شاهنامه خوانیلغتنامه دهخداشاهنامه خوانی . [ م َ / م ِ خوا / خا ](حامص مرکب ) شاهنامه خوان ، شغل و عمل شاهنامه خوان .
شاهنامهواژهنامه آزادکتابی که در آن سرگذشت پادشاهان ایران، به نظم یا نثر، گرد آمده باشد. شاهنامه شاهنامه نام یک عده از کتب منثور و منظوم حماسی است که در آنها سرگذشت شاهان ایران یاد