گورخانلغتنامه دهخداگورخان . (اِخ ) لقب بهرام گور. (از برهان ) : با عبرت گورخانه ٔ جان در عشرت گورخان چه باشی ؟ خاقانی .گور از پیش و گورخان از پس گور و بهرام گور و دیگر کس . نظامی
گورخانلغتنامه دهخداگورخان . (اِخ ) نام امیر سلسله ٔ قراختایی معاصر سلطان سنجرو آنکه سنجر را در جنگ قطوان شکست داد : نه بر سنجر شبیخون برد زَاول گورخان وآخرشبیخون زد اجل تا گورخانه
گورخانلغتنامه دهخداگورخان .(اِخ ) نام عمومی امرای سلسله ٔ قراختائیان که در ماوراءالنهر امارت داشته اند و دولتشان به دست سلطان محمد خوارزمشاه کوچلکخان رئیس قوم عیسوی مذهب نایمن از
گورخانkurganواژههای مصوب فرهنگستانپشتهای از خاک و سنگ که بر روی یک گور زیرزمینی یا گورلان ساخته میشد
جورخانلغتنامه دهخداجورخان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان پشلو بخش حومه ٔ شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیری است . 161 تن سکنه دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 شود.
چرخانلغتنامه دهخداچرخان . [ چ ُ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «بعقیده ٔ صاحب معجم البلدان شهریست در خوزستان در نزدیکی شوش ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان «جرخ
چرخانلغتنامه دهخداچرخان .[ چ َ ] (نف ، ق ) گردان . گردگردان . چرخنده . || در حال چرخیدن . || در حال چرخانیدن .