گواسلغتنامه دهخداگواس . [ گ ُ ] (اِ) صفت و گونه . (آنندراج ) (انجمن آرا). کواس . کواسه . کواش . کواشه .گواش . گواشه . گواسه . و رجوع به گواشه و گواش شود.
جاسلغتنامه دهخداجاس . (اِخ ) نام موضعی است که در شعر طرفه آمده است : اَتعرف رسم الدار قفراً منازله کجفن الیمانی زخرف الوشی ماثله بتثلیث او نجران او حیث یلتقی مِن َ النجد فی قیع
جاسکلغتنامه دهخداجاسک . (اِخ ) بندری مرکز بخش جاسک شهرستان بندرعباس است . در 300 هزارگزی جنوب خاوری بندرعباس کنار دریای عمان واقع است و آن در ساحل و گرمسیر است . سکنه آن 3115 تن