حضانةدیکشنری عربی به فارسیمحل نگاهداري اطفال شير خوار , پرورشگاه , شير خوارگاه , قلمستان , گلخانه , نوزادگاه
nurseriesدیکشنری انگلیسی به فارسیکودکستان، گلخانه، پرورشگاه، قلمستان، شیر خوارگاه، نوزادگاه، محل نگاهداری اطفال شیر خوار
نوزادهلغتنامه دهخدانوزاده . [ ن َ / نُو دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نوزاد. رجوع به نوزاد شود.- نوزادگان چمن ؛ نورُستگان چمن . نهال ها و شاخه های نودمیده و گلها و شکوفه های نوشکفته ٔ چ
مذابلغتنامه دهخدامذاب . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ذوب ») گداخته . (دستورالاخوان ) (زمخشری ) (برهان قاطع). گداخته شده . (غیاث اللغات ). آب شده . مایعگشته . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی ا
اطفاللغتنامه دهخدااطفال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِفْل . (ناظم الاطباء). ج ِ طفل ، یعنی بچه . (مؤیدالفضلا). بچگان انسان : تا اطفال ایران علوم معاشیه نیاموزند ایران آباد نمی شود. (فره