نعومةلغتنامه دهخدانعومة. [ ن ُ م َ ] (ع مص ) نرم و نازک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نازک و نرم شدن . (از تاج المصادر بیهقی ). ناعم و لین شدن . (از متن اللغة): نعم الشی ٔ؛
نعمةدیکشنری عربی به فارسیتوفيق , فيض , تاءيد , مرحمت , زيبايي , خوبي , خوش اندامي , ظرافت , فريبندگي , دعاي فيض و برکت , خوش نيتي , بخشايندگي , بخشش , بخت , اقبال , قرعه , جذابيت , زينت
نعمةاﷲ ولیلغتنامه دهخدانعمةاﷲ ولی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هَِ وَ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲبن کمال الدین حلبی کوهبنانی کرمانی ، ملقب به نورالدین و متخلص به سید و معروف ب
نعومتلغتنامه دهخدانعومت . [ ن ُ م َ ] (ع مص ) نعومة. رجوع به نعومة شود. || (اِمص ) نرمی . استرخاء. نرمی و نازکی . (یادداشت مؤلف ).
نرم شدنلغتنامه دهخدانرم شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دَمَث . نُعومة. (تاج المصادر بیهقی ). لیان . (از ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ). ملاینه . (از منتهی الارب ). لین . (ترجما
نَّاعِمَةٌفرهنگ واژگان قرآنآن کس که از شادی در پوست خود نمی گنجد - آن کس که نعمتی به او رسیده است (کلمه ناعمه در عبارت "وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ "يا از نعومة است ، که به معنی بهجت و
لیونةلغتنامه دهخدالیونة. [ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی : لمس ، لامسه : المدرک به الکیفیات الاربع: الخشونة و النعومة و الخفة و اللیونة و نظائرها. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).