مبجللغتنامه دهخدامبجل . [ م ُ ب َج ْ ج ِ ] (ع ص ) آن که گرامی دارد و بزرگ شمارد. (آنندراج ). گرامی دارنده و تعظیم کننده . (ناظم الاطباء).
مبجللغتنامه دهخدامبجل .[ م ُ ب َج ْ ج َ ] (ع ص ) مرد تعظیم کرده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار گرامی و بزرگ . (آنندراج ).مکرم . گرامی . معظم . (یادداشت به خط مرحوم د
رمیزلغتنامه دهخدارمیز. [ رَ ] (ع ص ) بسیار جنبان . (منتهی الارب ). بسیارحرکت . (از اقرب الموارد). بسیارحرکت در فن خود. (از متن اللغة). || مرد بزرگ داشته . (منتهی الارب ). مبجَّل
مکرملغتنامه دهخدامکرم . [ م ُ ک َرْ رَ ] (ع ص ) گرامی کرده شده و بزرگ داشته شده . (آنندراج ). گرامی شده و تعظیم شده و توقیر کرده شده و احترام کرده شده و عزیز داشته شده . (ناظم ا