ميزدیکشنری عربی به فارسیمنش نمايي کردن , توصيف کردن , مشخص کردن , منقوش کردن , فرق گذاشتن , فرق قاءل شدن , ديفرانسيل تشکيل دادن , تميزدادن , تشخيص دادن , ديفرانسيل گرفتن , ديدن , مشهور
فرق گذاشتنلغتنامه دهخدافرق گذاشتن . [ ف َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) فرق کردن . تفاوت قائل شدن . به اختلاف و تفاوت دو چیز توجه یافتن . رجوع به فرق و فرق کردن شود.