عز و جللغتنامه دهخداعز و جل . [ ع َزْ زَ وَ ج َل ل ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از: دو فعل عزّ + جل ّ) هر دو صیغه ٔ ماضی است بمعنی غالب شد و بزرگ شد. و این ماضی برای دوام است . (غی
عجلهفرهنگ انتشارات معین(عَ جَ لِ) [ ع . عجلة ] 1 - (مص ل .) شتاب کردن . 2 - (اِمص .) تعجیل ، تندی . 3 - (اِ.) شتاب ، سرعت .
جبرائیللغتنامه دهخداجبرائیل .[ ج َ ] (ع اِ) یعنی بنده ٔ خدای عزوجل . (از منتهی الارب ). مرد خدا. (قاموس کتاب مقدس ). پیک خدای عزوجل .
روزی دهلغتنامه دهخداروزی ده . [ دِ ] (اِخ ) خدای عزوجل و روزی رسان . (آنندراج ). خدا. (از فهرست ولف ). روزی بخش . رازق : خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای . فردوسی .که
بیت العتیقلغتنامه دهخدابیت العتیق . [ ب َ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) خانه ٔ خدای عزوجل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). کعبه و معنی لفظی آن خانه ٔ قدیم است چرا که اول برای عبادت آدم علیه السل