ثحفلغتنامه دهخداثحف . [ ث ِ / ث َ ح ِ ] (ع ص ) دارای راهها (در شکنبه ) که گوئی طبقات سرگین است . ج ، اثحاف .
سحفلغتنامه دهخداسحف . [ س َ ] (ع مص ) نیک برکندن موی از پوست چندانکه باقی نماند از آن . (اقرب الموارد). || تراشیدن . ستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || با
سهفلغتنامه دهخداسهف . [ س َ هََ ] (ع مص ) سخت تشنه گردیدن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) تشنگی سخت . (ناظم الاطباء).
witnessesدیکشنری انگلیسی به فارسیشاهدان، شاهد، گواه، شهادت، گواهی، مدرک، شهادت دادن، دیدن، گواه بودن بر